توضیحات

  چی می‌شود ما یادمان می‌رود مهربانی خدا؟ باور مهربانی خدا کم‌کم برایمان سخت می‌شود و چی می‌شود که کم‌کم حتی انکار می‌کنیم مهربانی خدا را؟

  شرایط زندگی ما به‌گونه‌ای است که ما همیشه خودمان را تنها، بی‌پناه و بی‌غمگسار می‌دانیم. چرا؟ چون خدا پنهان شده از دیده‌ها. چون خدا با ما مستقیماً در حال گفتگو نیست. چون خدا مستقیماً در حال رد و بدل کردن آثار اعمال ما و عکس‌العمل نشان دادن به ما نیست. خدا می‌خواهد زمینه‌ای را برای باز کند که ما بتوانیم شایستگی‌های درونی خودمان را نشان بدهیم. پس نباید فوری به ما عکس‌العمل نشان بدهد. نه برای کارهای خوب‌مان نه برای کارهای بد ما فوری خدا عکس‌العمل نشان نمی‌دهد. این معنایش این نیست که نیست! این معنایش این است که تو خودت باشی، روی پای خودت بایستی. اگر خدا بنا بود برای هر رفتار ریز و درشت تو فوری عکس‌العمل نشان بدهد، دیگر تو به خاطر منافعت تحت تأثیر این عکس‌العمل‌ها زندگی می‌کردی. انتخابت تحت تأثیر این عکس‌العمل‌های فوری بود. ارزش‌های درونی خودت را نشان نمی‌دادی. امکان خطا پیدا نمی‌کردی. خلاق نمی‌شدی.

  خب، در این دورانی که می‌خواهیم انتخاب کنیم حقّ انتخاب داریم یا نه؟ برای اینکه حقّ انتخاب داشته باشیم خدا دور ما را یک کمی خلوت کرده. برای اینکه ما حقّ انتخاب داشته باشیم، خدا عکس‌العمل فوری نشان نمی‌دهد. و وقتی عکس‌العمل فوری نشان نداد فکر می‌کنیم خدا نیست. و وقتی عکس‌العمل فوری نشان نداد، نه تنها فکر می‌کنیم خدا نیست طبیعتاً فکر نمی‌کنیم او مهربان هم هست. اگر می‌دیدیم او را در عکس‌العمل‌های مداوم مهربانی او را هم می‌دیدیم. نمی‌بینیم‌اش. این عکس‌العمل‌های مهربانانۀ خدا را نمی‌بینیم.

  خب خدایا نشان بده. می‌فرماید خب اگر من نشان بدهم که تو دیگر خودت نیستی. مستقل! می‌خواهم روی پای خودت بایستی. خب باید از تو فاصله بگیرم. بعد تو نمی‌بینی این عکس‌العمل‌های مهربانانۀ من را. چرا ما مهربانی خدا را نمی‌بینیم، دیر باور می‌کنیم؟ برای اینکه خدا یک کمی پنهان شده از دیده‌ها و یک کمی این عکس‌العمل‌هایش را به ما نشان نمی‌دهد. عکس‌العمل‌هایی که نود و نه درصد ممیز نود و نه درصد ممیز نود و نه درصد ممیز نود و نه درصد ممیز نود و نه درصد تا صبح، مهربانانه است.

  اگر برای یک دانه کار کوچولوی خوب ثواب‌هایی که در نظر گرفته را می‌ریخت روی سرمان یک‌بار، می‌گفتیم خدا چی‌کار داری می‌کنی؟! من که کاری نکردم! یک‌بار اگر خدا لب باز می‌کرد با ما حرف می‌زد در اثر کار خوب، می‌مردیم. اگر لب باز می‌کرد چی می‌گفت؟ شما فکر کنید؟ خدا اگر در اثر کار خوب ما می‌خواست یک چیزی به ما بگوید چی می‌گفت؟ که ما را بکشد در جا. خدای بی‌نیاز! خدای با عظمت، خدایی که این همه بدی از ما دیده و هی فرصت داده، هی دنبال بهانه گشته ببخشد، خدای خدا، خدا، آن که خداست، می‌دانی چی می‌گفت؟ طبق آیۀ قرآن، در سوره‌ای که نامش رحمت خداست، در سورۀ الرحمن. اگر خدا می‌خواست لب باز بکند بعد از یک کار خوب به ما یک چیزی بگوید می‌دانی چی می‌گفت؟ می‌گفت به من لطف کردی. من به تو لطف کردم؟! من به تو! به من احسان کردی. «هل جزاء الاحسان الا الاحسان»؛ من به تو احسان کردم؟! من به تو چی می‌توانم برسانم؟! نکش من را اینجوری با این حرف‌هایت! یک جایزه بده بروم.

  نه! تو به من احسان کردی. حالا من هم به تو احسان می‌کنم. تو به اندازۀ خودت احسان کردی، من هم به اندازۀ خودم به تو احسان می‌کنم. تو محدود هستی همین‌قدر بودی، من که نامحدود هستم، من نامحدود به تو احسان می‌کنم. به خاطر همین یک دانه کاری که من کردم؟! ما چون خدا پشت پردۀ غیبت است و عکس‌العمل فوری مخصوصاً برای بدی‌های ما نشان نمی‌دهد، مهربانی‌اش را درک نمی‌کنیم. چون خدا پشت پردۀ غیبت است و عکس‌العمل فوری برای کارهای خوب ما نشان نمی‌دهد و خیلی هم سختش است خیلی دشوار است برایش، دوست دارد بعد از یک کار خوب ما را بغل کند، جیغ بکشد، بیاندازد هوا بگیرد، کوچولوی من! بندۀ نازنین من! ولی نه خودداری می‌کند. کار خوبی کرده بنده‌ام، نگه دارید برایش. نگه دارید. فرشته‌ها عکس‌العمل هورا می‌خواهند بکشند! کِل بکشند، نقل بپاشند، گلباران کنند، معطر کنند وجودشان! صدایش را درنیاورید. بگذار خودش باشد. تشویق نکنید بچه‌ام را. تکرار می‌کند خودش را. می‌خواهم برود جلو. هیچی نگویید. فکر می‌کنم فرشته‌ها بغض می‌کنند. بغض می‌کنند فرشته‌ها، گریه می‌کنند. خدا! بگذار ما به این بندۀ خوب تو خدمت. اصلا! حرف نزنید، سکوت.

  و اینچنین است که ما نمی‌توانیم بفهمیم خدا چقدر مهربان است. و اینچنین است نمی‌توانیم بفهمیم خدا مهربان است و اینچنین است نمی‌توانیم بفهمیم خدا چقدر مهربان است! خدا غایب است از نظرها، خدا عکس‌العملی که به ما لازم است نشان داده بشود در اثر خوبی‌ها یا بدی‌هایمان، فوری نشان نمی‌دهد. این معنایش این نیست که نیست! این معنایش این است که تو خودت باشی، روی پای خودت بایستی. خدا خواست به تو فرصت بدهد تو خودت دارایی‌های درونی خودت را شکوفا کنی. خب خدایا نشان بده. می‌فرماید خب اگر من نشان بدهم که تو دیگر خودت نیستی. مستقل! می‌خواهم روی پای خودت بایستی.


پر بازدید ترین مطالب

نظرات

قوانین ارسال نظر

  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
  • با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابه دارند، انتشار نمی‌یابند بنابراین توصيه مي‌شود از مثبت و منفی استفاده کنید.